۱ـ فطرس که بود؟

جبرئیل هنگام ورود برای تبریک ولادت امام حسین(ع) از جزیره ای عبور کرد٬ در آن

جزیره به فرشته ای که فطرس نام داشت و از حاملان عرش بود برخورد نمود.

فطرس چون در یکی از اوامر خداوندی تاخیر و سهل انگاری کرده بود٬ در آن جزیره

محبوس شده و بال هایش شکسته شده بود٬ آن زمان که امام حسین(ع)

به دنیا آمد٬ نزدیک به هفتاد سال بود که فطرس زندانی آن جزیره بود و مشغول به

عبادت خداوند.

طبق روایاتی دیگر خداوند فطرس را میان عذاب دنیا و عذاب آخرت مخیر گردانید و

فطرس عذاب دنیا را اختیار کرد٬ خداوند نیز او را به وسیله مژه های چشمانش در آن

جزیره به حالت معلق در آورد٬ هیچ جانداری ساکن آن جزیره نبود و پیوسته از زیر او

بوی بدی بلند میشد.

۲ـ خواهش فطرس از جبرئیل:

فطرس زمانی که دید جبرئیل همراه ملائک به زمین نزول میکنند٬ از جبزئیل پرسید:

کجا میروید؟

او گفت: خداوند به حضرت محمد مصطفی نعمتی ارزانی فرموده و مرا فرستاده تا به

آن حضرت تبریک و تهنیت گویم.

فطرس گفت: ای جبرئیل! مرا نیز همراه خود ببر٬ شاید که آن حضرت برای من دعایی

کند و حق تعالی از خطا و گناه من در گذرد.

۳ـ آمدن فطرس خدمت پیامبر

جبرئیل همراه فطرس خدمت پیامبر رسید٬ پس از عرض سلام و تبریک٬ شرح حال

فطرس را برای پیامبر بازگو نمود٬ پیامبر فرمودند: به او بگو که خودش را به این مولود

مبارک بمالد و به جایگاه خود باز گردد.

۴ـ باز یافتن سلامتی فطرس

فطرس خود را به بدن شریف امام حسین(ع) مالید٬ در این هنگام بود که بال هایش

در آمدند و در حالی که این کلمات را میگفت٬ به سوی بالا عروج نمود٬

او گفت: یا رسول الله! به زودی این امت تو٬ این مولود را شهید می کنند و از این جهت

که فرزند تو بر من منت نهاد٬ من نیز به جبران آن٬ زیارت و سلام زائرینش را به او

می رسانم و هر کس که بر او صلوات بفرستد٬ من این صلوات را به او میرسانم.

۵ـ فطرس٬ آزاد شده امام حسین(ع)

طبق روایتی دیگر هنگامی که فطرس به سمت آسمان عروج می نمود٬ این سخنان

را میگفت: کیست همانند و همتای من که آزاد شده ی حسین بن علی و فاطمه و

محمد هستم.